سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حقانیت شیعه

اجتماعی

سفسطه های سکولاریسم(2): تمام جنگها و کشتارهای تاریخ بخاطر دین بو - حقانیت شیعه

سیدمرتضی ناصری کرهرودی
حقانیت شیعه اجتماعی

یکی از سفسطه های معروف سکولارها این است که میگویند: «تمام جنگهای تاریخ بخاطر دین بوده است، پس دین باعث بدبختی بشر بوده و چیز بدی است.»!!

  در پاسخ به این سفسطه عرض میکنیم:

اولاً این ادعا که تمام جنگها و کشتارهای تاریخ بخاطر دین بوده است، ادعای باطلی است، اتفاقاً در طول تاریخ بیشتر کشتارها و جنگهای بزرگ بدون نیّتی دیندارانه انجام شده و میشوند. در عصر باستان، کوروش پارسی و اسکندر مقدونی بخش بزرگی از جهان متمدّن آن روز را غرق در جنگ و خونریزی کردند ولی طبق اسناد تاریخی به هیچ وجه دین را برای جنگهایشان بهانه نکرده بودند. بعدها نیز خونخواران بزرگتری چون سلاطین روم در غرب و چنگیز و تیمور لنگ در شرق که اوج درندگی را داشتند نیز افراد دینمداری نبودند. در عصر ما نیز افرادی چون هیتلر، موسولینی، استالین، چرچیل، ترومن و... هیچیک با هدف اعتلای دین دست به این کشتارها نزدند و در واقع منافع ملی و نژادی یا ایدئولوژیک خود را بهان? به راه انداختن دین قرار دادند. حتی خونخواری چون نرون، بیشتر هدفش نابود کردن یک دین بود، تا یاری به یک دین. پس برعکس این ادعای باطل، بیشتر کشتارهای بزرگ تاریخ اساساً ربطی به دین نداشته و ندارند.

ثانیاً بسیاری از جنگ ها به اسم دین بوده است، اما آیا میتوان آنها را به دین نسبت داد؟ فرض کنید امروز یا در گذشته و آینده جنگ های بسیاری به اسم عدالت، مساوات، برابری، دموکراسی و... واقع شود ، آیا می توان گفت پس عدالت، برابری و دموکراسی و... زشت و ناپسندند و اگر اینها را از فرهنگ انسانی حذف کنیم، جنگ ها از بین خواهد رفت؟

ثالثاً با انصاف به تاریخ بنگرید و ببینید آیا دین به معنای واقعی کلمه ، ایجاد کننده جنگ ها بوده یا خودخواهی و انحصارطلبی و فزونخواهی و سیری ناپذیری انسان های ظالم و ستم پیشه؟ آیا دینها آمده اند صلح و صفا ایجاد کنند یا آمده اند جنگ و ناامنی و بدبختی پدید آورند؟ آیا کشتارها به دست دینداران واقعی بوده یا به دست کسانی که برای کشتار انسان ها دنبال بهانه بوده و گاهی دین را بهانه کرده اند؟ پیامبران خدا الگوی دین و دینداری بوده اند.

  با انصاف و به دور از پیش داوری تاریخ پیامبران را مطالعه کنید و ببینید کدام شان شمشیر به دست گرفته و چه وقت به دست گرفته و چقدر آدم کشته و چقدر به کشتن تشویق کرده است؟ موسی؛ پیامبر بنی اسرائیل است که با یک چوبدستی به عنوان عصا نه چماق؛ وارد قصر فرعون میشود و او و اطرافیانش را به خداپرستی و انسانیت و عدل و انصاف و آزادکردن مظلومان بنی اسرائیل دعوت می کند و اسلحه اش دلیل و برهان و معجزه است. موسی با ارائه عصایی که اژدها می شود و دستی که چون خورشید روشنی میبخشد ثابت میکند فرستاده خداست و برای زنده کردن و حیات بخشیدن و آزاد کردن آمده است. وی با ساحران مسابقه میدهد و اثبات میکند کارش سحر و جادو نیست و ساحران به حقانیت او اعتراف می کنند ولی با قهر فرعونیان مواجه شده و از دم تیغ گذرانده میشوند! بر بنی اسرائیل سختگیریها بیشتر و کشتار آنان توسط ظالمان فرعونی وسیعتر میگردد و بالاخره موسی با بنی اسرائیل تصمیم به فرار می گیرند و تعقیب می شوند و خدا ظالمان را در دریا غرق می کند. آیا باید این ظلم و کشتارها را به حساب دین گذاشت و موسی را محکوم کرد؟ محمد(ص) با کتاب مبعوث می شود و قوم را به رها کردن بت پرستی و ظلم و قتل و تجاوز و... فراخوانده، به برادری و محبت و فداکاری و ایثار و... دعوت میکند. قوم بر او می شورند و او در مدت 13 سال با پیروانش تحمل می کند و کشته میدهند و تبعید میشوند و بالاخره از مکه فرار می کنند و در مدینه ساکن می شوند ولی در آنجا هم در امان نیستند و مورد هجومهای پی در پی واقع می شوند و مجبور میگردند از خود دفاع کنند و دست به شمشیر ببرند و با متجاوزان ستم پیشه مقابله کنند. آیا این او نیست که وقتی سال هشتم هجرت فاتحانه وارد مکه شد همه را امان داد و سربازان خود را از ریختن خون کسانی که شمشیر بر زمین نهاده اند نهی کرد؟ آن هم کسانی که سالیان درازی از هیچ ستمی علیه او و یارانش خودداری نکرده بودند. تاریخ زندگی جانشینان بر حق پیامبر یعنی امام علی و فرزندانش را بنگرید؛ آیا جز تحمل و مقاومت و زندان و تبعید و... سراغ دارید؟(در اینجا به صورت تخصصی به شبهات در مورد سیر? نبوی نمیپردازیم، برای خواندن بحثهای مربوط به این مبحث اینجا کلیک کنید.)

  آری در تاریخ به نام دین کشتار شده اما کشندگان از دین بهانه ساخته اند. راه نجات، کنار نهادن دین نیست بلکه پس زدن نقاب از چهره زشت مدعیان است تا معلوم شود آنان هوای منافع خود را داشته اند نه دین فرعون به عنوان دفاع از دینِ مردم، مردم را می کشد : "انی اخاف ان یبدل دینکم اوان یظهر فی الارض الفساد" (غافر:26) ستمگران به بهانه دفاع از مسیحیت جنگ های صلیبی راه میاندازند و دین بهانه می شود در حالی که اصل دنیا طلبی و فزونخواهی است، بعد در بیت المقدّس به غیر از مردان غیرمسلّح، زنان و کودکان را نیز از دم تیغ میگذرانند. سلطان غزنوی به بهانه کفرستیزی به هند لشکر می کشد و هزاران نفر ر ا می کشد تا بتخانه ها را غارت کند و خزاین خود را پر کند ولی برای فریب عوام، نقاب دین پناهی به چهره می زند. اصولا کدام امر مقدسی است که مورد سوء استفاده قرار نگرفته و تحت عنوان آن ظلم و تجاوز و ستم صورت نگرفته است؟ آیا با حذف دین کار درست می شود یا  حذف ستمگرانی که انسان ها را برده خود می خواهند؟ ساده انگارانه است که گمان کنیم دین این مصیبتها را پیش آورده و راه حل حذف نام دین از قاموس بشر است. هر انسانی باور ها و اعتقاد هایی دارد که دوست دارد، دیگران هم بدان ها معتقد شده و پایبند گردند. وی بسیاری اوقات به خود اجازه می دهد باور ها را به دیگران تحمیل کند و کسانی را که تسلیم نشوند کافر و مرتد و واجب القتل می شمارد و بر آنان شمشیر میکشد و از دم تیغ می گذراند تا به خیال خود دنیا را پاک و گلستان کند. کافرکشی در تاریخ سابقه دیرینه دارد و تنها ادیان آسمانی و پیامبران بوده اند که کافر کشی را منع کرده اند.(البته اسلامستیزان با وارونه جلوه دادن احکام دین اسلام، سعی میکنند اینگونه جلوه بدهند که اسلام دستور به کشتن نامسلمانان داده است، ولی اسناد تاریخی که به حضور زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و زنادقه، آنهم بدون اجبار به تغییر دین، در کشورهای اسلامی اشاره میکنند، این ادعا را رد میکنند. حتی مرتد هم که میگویند به محض رها کردن دین اسلام کشته میشود، فقط وقتی که دین اسلام را با تحقیق انتخاب کرده باشد، و بعد بدون اینکه حتی یک دلیل اشتباه در رد اسلام داشته باشد آنرا رها کند و سپس با تبلیغ بر ضداسلام آرامش را به هم بزند، تحت پیگرد قرار میگیرد. جهت اطلاعات بیشتر به کتاب "آزادی و ارتداد" تألیف مهدی عزیزان مراجعه کنید.)

  راه نجات، شناختن دین حق و گردن نهادن به احکام آن است تا بشر رنگ صلح و صفا را ببیند، زیرا دین حق تحمیل آموزه های دین را اجازه نمی دهد و انتخاب آزادانه دین را می خواهد. جنگ و فساد و خونریزی ،عادت موجود زمینی است و انسان به دلیل رشد فکری و عقلی در دامنه وسیعتری قتل و فساد میکند و این اولین مطلبی است که فرشتگان با شنیدن خبر خلقت انسان اظهار داشتند : "اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء"(بقره:30) خداوند هم نفی نکرد بلکه فرمود این یک روی بشر است و شما از رویه دیگر خبر ندارید. رویه دیگر مربوط به بشر دیندار است که کانون مهر و محبت و صفا است و از جنگ و خونریزی متنفر است و اگر شمشیر به دست می گیرد برای کوبیدن ستمگران جنگ افروز است. خداوند در قرآن قصاص را ابزاری برای حیات و زندگی می داند ، نه قتل:« و لکم فی القصاص حیات».

 

رده بندی موضوعی: پاسخ به سکولاریسم، بیدینی و بیخدایی




تاریخ : سه شنبه 89/10/14 | 9:37 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()
.: Weblog Themes By Slide Skin:.